رازی نهفته در ازدواج علی و فاطمه (ع)
تاریخ انتشار: ۳۰ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۰۲۹۵۴۷
عظمت وجودی حضرت علی علیه السلام اقتضا میکرد که خواستار همسری باشد که از نظر ایمان، تقوی، دانش، بینش، نجابت و اصالت، همشان و همپایهی خودش باشد و جز فاطمه زهرا، دختر رسول خدا، کسی این خصوصیت و شایستگی را نداشت.
پیامبر پیشنهاد ازدواج علی علیه السلام را به دخترش این گونه منتقل کرد: «علی فرزند ابوطالب از کسانی است که فضیلت و مقام او در اسلام بر ما روشن است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فاطمه سکوت کرد، ولی چهرهاش را از پیامبر بر نگرداند و کوچکترین ناراحتی در سیمایش ظاهر نشد. پیامبر با دیدن این صحنه از جای خود بر خاست و فرمود: «الله اکبر. سکوت دخترم نشانه رضای اوست.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در حالی که بر اثاث خانه دخترش دست میکشید، فرمود: «خداوند زندگی را بر خانوادهای که بیشتر ظروف آنها سفالین است مبارک قرار بده.»
رازی نهفته است در این ازدواج که بسیار شیرین است و هنوز پس از هزار و چند صد سال نکتهای گرانمایه است برای زندگی زوجهای جوان. وقتی پیامبر عقد علی را خواند دست زهرا (س) را در دست علی (ع) گذاشت و گفت:ای علی، دختر امانت است در دست شوهر. این امانت را نگهداری کن. نکته را دقت کنید. دختر امانت است در دست شوهر. به راستی این رازی است در فرهنگ اسلامی ما که هنوز فرهنگ سازی نشده است. هنوز شناسانده نشده است. باید این نکته را سر سلسله همه اندیشهها در باره ازدواج قرار بدهیم.
شخصیت و عظمت پیامبر اکرم روز به روز در انظار مردم بالا میرفت و قدرت و شوکت او زیادتر میشد به همین علت دختر عزیزش زهرا (علیها السلام) همواره مورد توجه بزرگان قریش و رجال با شخصیت و ثروتمند قرار داشت هر از چندگاه از او خواستگاری میکردند، اما پیامبر با خواستگاران طوری رفتار میکرد که میپنداشتند مورد غضب پیامبر قرار گرفته اند.
بیشتربخوانید
حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س) کاملترین الگوی بشریت در همه زمانها هستندرسول خدا فاطمه را برای علی (علیه السلام) نگاه داشته بود و مایل بود از جانب او پیشنهاد شود. پیامبر از جانب خدا مأمور بود که نور را با نور به ازدواج در آورد.
تمایل رسول اکرم به پیوند علی (ع) با فاطمه (س):
اصحاب رسول خدا احساس کرده بودند که پیغمبر اکرم تمایل دارد فاطمه (علیها السلام) را با علی پیوند ازدواج دهد، ولی از جانب علی پیشنهادی نمیشد. یک روز عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ و گروهی دیگر که پیامبر تقاضای ازدواج آنها را رد کرده بود در مسجد گرد آمده بودند و از هر دری سخن میگفتند. در این بین سخن از فاطمه به میان آمد. ابوبکر گفت: مدتی است که اعیان و اشراف عرب فاطمه علیهاالسلام را خواستگاری مینمایند، اما پیغمبر اکرم پیشنهاد احدی را نپذیرفته و در جوابشان میفرماید: تعیین همسر فاطمه با خداست. برای همه روشن بود که خدا وپیغمبر، فاطمه را برای علی علیه السلام نگاه داشته اند. سپس به «عمر» و «سعد بن معاذ» گفت: حاضرید به اتفاق هم نزد علی برویم و جریان را برایش تشریح کنیم و اگر به ازدواج مایل بود همراهیش کنیم؟! آنها از این پیشنهاد استقبال و او را در این کار تشویق کردند.
سلمان فارسی میگوید: عمر و ابوبکر و سعد بن معاذ بدین قصد از مسجد خارج شدند و به جانب آن حضرت شتافتند.
علی (ع) فرمود: از کجا میآیید و به چه منظور اینجا آمده اید؟
ابوبکر گفت: یا علی تو در تمام کمالات بر سایرین برتری داری، و از موقعیت خود و علاقهای که رسول خدا به تو دارد کاملاً آگاهی. اشراف و بزرگان قریش برای خواستگاری فاطمه علیها السلام آمده اند، ولی پیغمبر صلی الله علیه و آله دست رد به سینه همه زده و تعیین همسر فاطمه را به دستور خدا حواله داده است. گمان میکنم خدا و رسول، فاطمه را برای تو گذاشته اند؛ و شخص دیگری قابلیت این افتخار را ندارد.
فرمود: صبر کن تا از فاطمه اجازه بگیرم.
پیغمبر نزد فاطمه (ع) رفت، فرمود: دخترم! علی بن ابی طالب (ع) را به خوبی میشناسی برای خواستگاری آمده است. آیا اجازه میدهی ترا به عقدش در آورم؟ فاطمه از خجالت سکوت کرد و چیزی نگفت. پیغمبر، چون آثار خشنودی را در چهره او دید گفت: الله اکبر و سکوت او را علامت رضایت دانست .
بشارتی که جبرئیل به حضرت محمد (ص) داد:
رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه به نزد علی آمد و با لبی خندان گفت: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر.
فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمیتوانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب میشود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که میتوانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. من هم به تو سخت نمیگیرم و به همان زره اکتفا مینمایم. یا علی آیا اکنون بشارتی به تو بدهم و رازی را برایت آشکار بسازم؟!
عرض کرد: آری یا رسول الله، پدر و مادرم فدایت، شما همیشه نیک خوی و خوش زبان بوده اید.
فرمود: پیش از آنکه به نزد من بیایی جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! خدا ترا از بین مخلوقاتش برگزیده و به رسالت انتخاب کرد. علی (ع) را برگزید و برادر و وزیر تو قرار داد. باید دخترت فاطمه را به ازدواج او درآوری. مجلس جشن ازدواج آنان در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده است. خدا فرزندان پاک و نجیب و طیب و طاهر و نیکو به آنان عطا خواهد نمود یا علی هنوز جبرئیل بالا نرفته بود که تو درب منزل را زدی.
خطبه عقدی که در حضور مردم خوانده شد:
پیغمبر صلی الله علیه وآله فرمود: یا علی تو زودتر به مسجد برو و من نیز از عقب تو میآیم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه بخوانیم.
علی (ع) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، آنها از جریان کار جویا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون پیامبر در راه است تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانی را انجام دهد.
پیغمبر (ص) در حالی که صورتش از سرور و شادمانی میدرخشید به مسجد تشریف برد، و به بلال فرمود: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن. هنگامی که مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای فرمود:ای مردم آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگیرم. سپس نشست و به علی (ع) فرمود: برخیز و خطبه عقد را بخوان.
علی علیه السلام برخاست و فرمود: خدا را بر نعمت هایش سپاس میگویم و شهادت میدهم که بغیر از او خدایی نیست. شهادتی که مورد پسند و رضایت او واقع شود. درود بر محمد صلی الله علیه وآله، درودی که مقام و درجه اش را بالا برد.ای مردم! خدا ازدواج را برای ما پسندیده و بدان دستور داده است. ازدواج من و فاطمه را خدا مقدر کرده و بدان امر نموده است.ای مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.
مسلمانان به پیغمبر (ص) عرض کردند: یا رسول الله! فاطمه را با علی کابین بسته ای؟
رسول خدا پاسخ داد: آری. پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند.
مذاکره عروسی و نقشی که عقیل عهده دار شد:
علی علیه السلام میفرماید: حدود یک ماه طول کشید و من خجالت میکشیدم با پیغمبر درباره فاطمه صحبت کنم، ولی گاهی که خلوت میشد میفرمود: یا علی چه همسر نیکو و زیبائی نصیبت شد؟ بهترین زنان عالم را تزویج تو کردم.
روزی برادرم عقیل پیش من آمد و گفت: برادر جان! من از ازدواج تو بسیارمسرور هستم. چرا از رسول خدا (ص) خواهش نمیکنی که فاطمه را به خانه ات بفرستد تا بوسیله عروسی شما، چشم ما روشن گردد؟ پاسخ دادم: خیلی میل دارم عروسی کنم، اما از رسول خدا خجالت میکشم. عقیل گفت: تو را به خدا سوگند! هم اکنون با من بیا تا خدمت پیغمبر (ص) برویم.
علی با برادرش عقیل آهنگ منزل رسول خدا نمودند. در بین راه به «ام ایمن» برخورد کرده جریان را برایش گفتند. ام ایمن گفت: اجازه بدهید من با رسول خدا در این باره مذاکره کنم.
ام سلمه و سایر زنان از قضیه خبردار شدند و خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله مشرف گشتند. عرض کردند: یا رسول الله! پدر و مادرمان به فدایت، برای موضوعی خدمت شما رسیده ایم که اگر خدیجه زنده بود چشمش بدان روشن میشد. وقتی پیغمبر (ص) نام خدیجه را شنید اشکش جاری شد و فرمود: خدیجه؟! کجا مانند خدیجه پیدا میشود؟ هنگامی که مردم مرا تکذیب نمودند مرا تصدیق کرد و برای ترویج دین خدا، اموالش را در اختیار من قرار داد. خدیجه زنی بود که خدا بر من وحی فرستاد که بدو بشارت دهم خانهای از زمرد در بهشت بدو عطا خواهد کرد.
ام سلمه عرض کرد: پدرم و مادرم فدایت شود، شما هرچه درباره خدیجه میفرمایید صحیح است. خدا ما را با او محشور گرداند. یا رسول الله! برادر و پسر عموی شما میل دارد همسرش را به منزل ببرد.
فرمود: پس چرا خودش در این باره صحبتی نمیکند؟ عرض کرد: از کمروئی اوست.
پیغمبر (ص) به ام ایمن فرمود: علی را نزد من حاضر کن.
وقتی علی (ع) خدمت پیغمبر مشرف شد فرمود: یا علی! آیا میل داری همسرت را به منزل ببری.
عرض کرد: آری یا رسول الله.
فرمود: خدا مبارک کند، همین امشب یا فردا شب وسائل عروسی را فراهم میکنم.
سپس به همسرانش فرمود: اطاقی را برای فاطمه فرش کنید تا مراسم عروسی را برگزار کنیم . مراسم ازدواج برترین بندگان خداوند در روز اول یا ششم ذی الحجه سال دوم یا سوم هجری انجام گرفت .
منبع: خبرآنلاین
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: پوستر ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۰۲۹۵۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رسول جعفریان: مبدع اصطلاح کذایی خلیج عربی جمال عبدالناصر نبود/ نوشتهی داخل عبای بحرینی برملا میکند
ماهرخ ابراهیمپور: بزرگداشت «روز ملی خلیجفارس» و رونمایی از ارجنامهی دکتر محمدباقر وثوقی با همراهی گروه تاریخ دانشگاه تهران، انتشارات نگارستان اندیشه و انجمن ایرانی تاریخ دوشنبه ۱۰ اردیبهشت در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
دکتر محمدباقر وثوقی، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران است که روز خلیجفارس به پیشنهاد او در تقویم ایرانی جای داده شد. او سالها در زمینه مطالعات تاریخی خلیجفارس پژوهش میکند. همچنین چندین سال در چین و کره مطالعات ایرانشناسی را دنبال کرد و در همین زمینه آثاری را به چاپ رساند. مطالعات پژوهشی وثوقی در کتابهای زیادی ثبت شده از جمله «اطلس تاریخ بنادر و دریانوردی ایران» که به عنوان کتاب برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شناخته شد.
جعفریان: عربها از سالها قبل دنبال مسئلهی خلیج عربی بودند
رسول جعفریان، استاد تاریخ دانشگاه تهران طی سخنانی در این مراسم اظهار داشت: من دوستی داشتم که برایم خیلی عزیز بود و به رحمت خدا رفت. روزی در منزلش بودم که به من گفت: پدرم رفیق باقر کاظمی (وزیرخارجه پهلوی اول و دوم در چند کابینه و عضو جبهه ملی) بود. او عبایی را که از یک شیخ بحرینی گرفته بود، به پدرم داد. پدر دوست من فرد متدینی بود که او را دورا دور میشناختم. دوستم گفت حالا عبا به من رسیده و من میخواهم عبا را به شما بدهم. دوستم عبا را آورد و من فکر کردم. چه زمانی عبا را به پدر دوستم داده بود؟ به نظرم باید قبل از سال ۱۳۳۲ بوده باشد، چون باقر کاظمی در آن موقع آخرین سمت سیاسی را داشت. شاید در دوره رضاشاه و شاید در دهه ۱۳۲۰.
استاد تاریخ دانشگاه تهران عنوان کرد: وقتی عبا را برانداز کردم، پارچهی قشنگ و لطیفی داشت و دارای قیطونهایی طلایی، مانند آنچه در عبای شیوخ عرب دیدهاید. در پشت عبا نوشته شده بود که انتاج شرکت حاج علی بن احمد بوکنعان و اولاد. بالای آن نوشته البحرین الخلیج العربی
رسول جعفریان گفت: این عبا نشان میدهد که عربها از سالها قبل دنبال مسئله خلیج عربی بودند و پارچهای که پشت عبا چسبیده بود تعبیر غلط، نادرست و ساختگی را داشت و با زمان جمال عبدالناصر خیلی فاصله دارد. لذا عربها از سالها قبل این فعالیت را شروع کرده بودند حتی قبل از تاسیس اتحادیه عرب و پیش از آنکه جمال عبدالناصر آن تعبیر غلط را درباره خلیجفارس به کار ببرد. البته که عبدالناصر در این بازی افتاد و این اصطلاح را علنی کرد. فعلا این عبا دست من است. با یک سند تاریخی که هیچ جا هم نمیتوان آن را درآورد. چه باید کرد؟ مثلا بروم و بگویم من عبایی دارم که پشت آن نوشته شده خلیج کذا! اگرچه نوشتهی پشت عبا نشان میدهد که فعالیتها دربارهی تغییر نام خلیجفارس به پیش از تاسیس اتحادیه عرب و سخنان جمال عبدالناصر برمیگردد.
غصه خوردن وثوقی از ضربه به وحدت ملی
حمید احمدی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران گفت: بیش از دو دهه است که با محمدباقر وثوقی آشنایی و ارتباط دارم و از فعالیتهای پژوهشی او دربارهی لار و خلیج فارس اطلاع دارم و این آثار بسیار به لحاظ پژوهشی گرانسنگ و مهم هستند.
او با اشاره به شحصیت ملی و میهنی وثوقی اظهار کرد: ما با هم دربارهی مسائل ملی، قومی و میهنی سخن میگوییم و دربارهی خرابکاریهای داخلی علیه وحدت و تمامیت ارضی ایران، دسیسههای خارجی و بیخردیهای تصمیمگیران داخلی و عوامل نفوذی برای درهم شکستن میراث ملی و فرهنگیمان غصه میخوریم. بارها با او مشورت کردهایم که دربارهی فلان مسئلهی قومی و ملی که به ایران ضربه میزند، چه باید بکنیم؟ او راهنماییهایی میکرد که با توجه به آن سعی میکردیم فلان مسئله یا جریان را اصلاح کنیم.
این استاد علوم سیاسی بیان کرد: به یاد دارم در یک مسئله با هم بحث میکردیم؛ از حسن حبیبی یاد کرد که تا وقتی زنده بود در سیستم نفوذ داشت و در تلاش بود جلوی چنین خرابکارهایی را که بر اثر بیعقلیها و نفوذ علیه وحدت ملی و فرهنگ و تمدن ما انجام میشد، بگیرد.
حمید احمدی با اشاره به پژوهشهای ایرانشناسی وثوقی در شرق گفت: او در این زمینه با آشنایی که با زبان چینی و کرهای دارد پژوهشهایی در شرق انجام داد و در همین رابطه به خاطر دارم یک مقاله نوشت که قرار بود به زبان انگلیسی منتشر شود که در آن بر این نظر بود؛ گنگدژی که در شاهنامه آمده و سیاوش آن را در توران ساخته بود، در کره واقع شده است!
۲۵۹۵۷
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901273